نقد فلسفه

رد فلسفه و عرفان و شناخت بدعت ها

نقد فلسفه

رد فلسفه و عرفان و شناخت بدعت ها

هذیان گفتن پیامبر از دید عمر



هذیان گفتن پیامبر از دید عمر

این ماجرا همانگونه است که مسلم در صحیح خود «1» و حمیدى در مسند عبد اللّه بن عباس روایت کرده‏اند: هنگامى که پیامبر در حال احتضار بود و مردم در خانه‏اش گرد آمده بودند، فرمود: «بیایید چیزى براى شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید» عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مى‏گوید کتاب خدا شما را بسنده است. (و در روایت پسر عمر: همانا پیامبر هذیان مى‏گوید.)

حمیدى در جمع بین صحیحین مى‏گوید: حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند.

برخى گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است و گروهى سخن عمر را تأیید کردند. چون جنجال و اختلاف بالا گرفت پیامبر فرمود: از نزد من برخیزید و بیرون روید که در چنین محضرى، غوغا روا نیست.

  عبد اللّه بن عباس چنان مى‏گریست که اشکش سنگریزه‏ها را تر مى‏کرد و مى‏گفت:

 «پنجشنبه چه روزى بود! هر مصیبتى از آنجا آغاز شد که میان پیامبر و نوشته او فاصله افکندند.»

خردمندان در معناى این حدیث تأمل کنند. بى‏ادبى گروهى از اصحاب نزد پیامبر در حالى که خداوند فرمود: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، صداى خود را از صداى پیامبر بلندتر مکنید و همچنان که با یکدیگر بلند سخن مى‏گویید با او به آواز بلند سخن نگویید.» «2» وانگهى هنگامى که پیامبر آهنگ ارشاد و برقرارى دوستى میان آنها را داشت، به گونه‏اى که دشمنى از بین بر مى‏خاست، عمر او را از این کار باز داشت و تنها به این عمل زشت بسنده نکرد که اهانت و نسبت دادن هذیان را نیز به آن افزود، در حالى که خداوند مى‏فرماید: «یار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است و سخن از روى هوى نمى‏گوید.» «3» این مطلب به ویژه درباره چنین نوشته مهمى صادق است. چگونه پسندیده است که با عظمت پیامبر و فرمان خدا در بزرگداشت او، یکى از پیروانش در حضور آن جناب ایشان را به هذیان گویى نسبت دهد؟ در جمع صحیحین از مسند جابر بن عبد اللّه روایت شده است: «رسول خدا در هنگام مرگ، آهنگ نوشتن مطلبى را کرد که امت پس از او هرگز گمراه نشوند، اما غوغا برخاست و عمر آشوب کرد و پیامبر را بازداشت.» «4»

چگونه روا بود که عمر مانع رسول خدا شود و از نوشتن خطى که امت را تا قیامت راهنمایى مى‏کرد، پیشگیرى کند؟ اگر این حدیث راست است باید پیروى از عمر را وا نهاد و اگر دروغ مى‏باشد اهل سنت نباید چنین امرى را به او نسبت دهند و باید از کتابهاى خود سلب اعتماد کنند.

                  

 

 

 

( 1). پیشتر پژوهش در باب سند و متن حدیث داشتیم. نویسنده در آن موضع در باب خطاهاى عمر بن خطاب این مطلب را بیان داشت و تکرار او به مناسبت بیان خطاهاى صحابه است. نیز بنگرید به: مسند ج 1 ص 222، 335 و 355

( 2). حجرات: 2

( 3). نجم: 2 و 3

( 4). احمد در مسند خود، ج 3، ص 34، این روایت را آورده است    


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد