صحابه در قرآن کتاب گرانسنگ خدا، فرار از جهاد را که از بزرگترین گناهان است به پیروان پیامبر نسبت داده است: «... و روز حنین آنگاه که انبوهى لشکرتان شما را به شگفت آورده بود ولى براى شما سودى نداشت و زمین با همه فراخیش بر شما تنگ شد و به دشمن پشت گردید.» «1» مسلمانان در آن جنگ بیش از ده هزار نفر بودند و جز هفت تن (على بن ابیطالب، عباس، پسرش فضل، ربیعه و ابى سفیان فرزندان حارث بن عبد المطلب، اسامه بن زید، عبیدة بن ام ایمن، و اسلمه) که در رکاب پیامبر به نبرد ادامه دادند، کسى بر جا نماند. دیگران از آتش و عار پرهیز نکردند و زندگى دنیاى گذران را بر آخرت جاویدان برگزیدند. آزرم از خدا و رسول را فرو نهادند و در حالى که پیامبر ایشان را مىنگریست گریختند. «2» و خداوند فرمود: «و چون تجارتى یا بازیچهاى ببینند پراکنده مىشوند و به جانب آن مىروند و تو را همچنان ایستاده رها مىکنند.» «3» روایت شده است که اصحاب چون خبر رسیدن قافله بازرگانى را شنیدند نماز با پیامبر و شرم از او را رها ساختند و همین عمل را در مورد لهو نیز انجام دادند. «4» کسانى که در زندگى او چنین بودهاند چگونه ممکن نیست که پس از مرگش یکسره روى از آیین او برتابند؟ نیز خداوند فرموده است: «بعضى از ایشان تو را در تقسیم صدقات به بیداد ستم مىکنند.» «5» حمیدى در جمع بین صحیحین در مسند انس بن مالک در حدیث یازدهم از مجموعه متفق علیه روایت کرده است: «گروهى از انصار در هنگام تقسیم غنائم جنگ حنین و زمانى که پیامبر از اموال هوازن به برخى از قریش 100 شتر بخشید گفتند: خداوند پیامبر را ببخشد، به قریش بخشید و ما را وا نهاد در حالى که خون دشمن از شمشیرهاى ما مىچکد.» «6» حمیدى در این حدیث از انس روایت کرده که انصار گفتند: «به گاه شدت و گرفتارى ما را فرا مىخوانند ولى غنیمت را به غیر ما مىبخشند.» ابن شهاب مىگوید سخن ایشان به پیامبر رسید و او براى اصحاب روشن ساخت که به خاطر تألیف قلوب چنین کرده است. سپس در روایت زهرى از انس آمده است که پیامبر به اصحاب فرمود: «به زودى پس از من بلاى شدید خواهید یافت، پایدارى ورزید تا خدا و پیامبرش را دیدار کنید.» انس گفته است: ما پایدار نبودیم. «7» ( 1). توبه: 25 ( 2). تفسیر کبیر، ج 16، ص 21، تفسیر آلوسى، ج 10، ص 66، الدر المنثور، ج 3، ص 223 ( 3). جمعه: 11 (4). تفسیر الخازن، ج 4، ص 288 و روح المعانى، ج 28، ص 91 ( 5). توبه: 58 (6). صحیح البخارى، ج 4، ص 114، تفسیر الخازن، ج 2، ص 250، الدر المنثور، ج 3، ص 250 به عبارت دیگر ( 7). بخارى، ج 4، ص 114 و 200، صحیح مسلم، ج 2، ص 430 |