ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
در جمع بین صحیحین در مسند ابو هریره آمده است: «پیامبر شب زندهدارى در رمضان را ترغیب مىکرد اما آن را بر خلق واجب نساخته بود. او مىفرمود: «هر که در رمضان به سبب ایمان و بازپرسى از نفس خویش به عبادت ایستد، گناهان گذشته و آیندهاش آمرزیده است» «1» پس از رحلت پیامبر نیز وضع همینسان بود همچنان در ایام خلافت ابوبکر و آغاز حکمرانى عمر.» «2»
سپس حمیدى در جمع بین صحیحین در مسند ابو هریره از مجموعه مورد پذیرش همگان، از عبد الرحمن بن عبد البارى نقل کرده است: «شبى از رمضان با عمر به مسجد رفتیم، مردم پراکنده بودند، یکى به تنهایى براى خود نماز مىخواند و دیگرى نماز مىگذارد و گروهى به نماز او اقتدا کرده بودند. عمر گفت: اگر اینان را به یک امام گرد آورم، نیکوترست. سپس ابى بن کعب را به امامت نماز ایشان گمارد.»
راوى مىگوید: «پس از آن، شبى دیگر بیرون رفتیم در حالى که مردم به امام عمر اقتدا کرده بودند. عمر گفت: این عمل بدعت است، اما بدعت خوبى است. و نمازى که مردم به سبب خفتن، آن را بجا نمىآورند بهتر از نمازى است که براى آن برمىخیزند.
مقصود عمر آخر شب بود و مردم اول شب بر مىخواستند.» «3»
اگر به دیده خرد و انصاف بنگریم، آیا بر کسى رواست که بدعتى پدید آورد و آن را نیکو شمارد؟ حمیدى در جمع بین صحیحین در مسند جابر بن عبد اللّه انصارى روایت کرده که پیامبر فرمود: هر بدعتى گمراهى است «4»؛ اکنون عمر مىگوید: بدعت است و نیکوست و به آن فرمان مىدهد و بازخواست مىکند.
چگونه به خود اجازه داده بود به خلاف فرمان خدا و پیامبرش امر کند؟ آیا به مصلحت بندگان آگاهتر بود؟ یا پیامبر حکمى را پنهان ساخته بود؟ مسلمانان در زمان پیامبر و ابوبکر در انجام آن وظیفه کوتاهى کرده بودند؟ پناه بر خدا از زشتى چنین فرضهایى. مگر عمر نشنیده بود که پیامبر فرمود: «هر که در دین ما، چیزى را که از آن نیست داخل کند، مرتد است ...» «5»
حمیدى در جمع بین الصحیحین در مسند انس بن مالک روایت کرده است: «پیامبر در رمضان نماز مىگزارد. من پشت سر او ایستادم و مردى دیگر نیز به من پیوست. چون پیامبر احساس کرد که ما به اقتداى او به نماز ایستادهایم، نماز را به کوتاهتر وجهى پایان داد و به خانه خویش بازگشت و در خلوت به نمازى دیگر ایستاد.
صبحگاه او را پرسیدیم: «آیا دوش، بودن ما را دریافتى؟ فرمود: آرى و از آن رو، چنان کردم.» «6»
اکنون که پیامبر از امامت در نافله رمضان پرهیز مىکند و مؤمنان را از جماعت در این باب باز مىدارد، عمر به چه مجوزى با رسول خدا مخالفت کرده است؟ در حالى که خود نیز به بدعت بودن آن گواهى مىدهد. چرا اکثر مسلمین را به عملى واداشته که خلاف کردار پیامبر و حتّى ابوبکر است؟ حمیدى در جمع بین صحیحین از سلمه بن الاکوع و جابر نقل کرده است که آنان گفتهاند: «ما در سپاه بودیم که پیامبر آمد و گفت: متعه زنان براى شما مجاز است» «7»
ترجمه نهج الحق و کشف الصدق، ص: 356
( 1). صحیح البخارى، ج 1، ص 17 و ج 2، ص 55، مصابیح السنه، ج 1، ص 94، صحیح مسلم، ج 1، ص 293
( 2). التاج الجامع للاصول، ج 2، ص 63، نویسنده گفته است که راویان پنجگانه حدیث را بیان کردهاند، مصابیح السنه، ج 1، ص 94 و صحیح مسلم، ج 1، ص 292
( 3). التاج، ج 2، ص 65، به گفته نویسنده، بخارى نیز روایت را آورده است.
عبارت پیچیده است و اصل آن:« و التى ینامون عنها افضل من التى یقومون، یرید آخر اللیل و کان الناس یقومون اوله».
مراد آن است که نماز آخر شب را- که سنت مصطفوى است- کسانى به جاى مىآورند که در هنگام نماز اول شب- که بدعت عمر بود- خفتهاند و خفتگان از شب زندهداران بىبصیرتى که بدعت عمر را گردن نهاده بودند، افضلند و این، اعتراف خود عمر بوده است. پناه بر حق از ضلالت و حماقت.( م
(4). مصابیح البغوى، ج 1، ص 11 و 14، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 3، ص 187، مستدرک الحاکم، ج 1، ص 97
( 5). در مستدرک، روایاتى به این معنا وجود دارد.( ج 1، ص 96 و 97).
« من احدث فى دیننا ما لیس منه فهو رد» ضمیر هو مىتواند به شخص یا عمل بازگردد.( م
( 6). نزدیک به این روایت را مسلم به صورت مسند از عایشه نقل کرده است( صحیح مسلم، ج 1، ص 293) و البغوى از زید بن ثابت در المصابیح، ج 1، ص 64
( 7). حدیث را منصور على ناصف در التاج الجامع للاصول، ج 2، ص 334، آورده است